استفراغ مداد

تنها همین

استفراغ مداد

تنها همین

اگر دل دلیل است

 

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم

چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم

گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!

دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم

خستگی

 

 

مرگ ُ خستگی کامل است.   

 

نادر ابراهیمی

دکتر شریعتی 1

 

برادرم  از گرسنگی بمرد خویشانم در عزایش 

 

 گوسفندان 

 کشتند. 

دکتر شریعتی

چه کسی واقعا خدا را دوست دارد

 

مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت . مرد جلو رفت و از فرشته پرسید : این مشعل و سطل آب را کجا می بری ؟ فرشته جواب داد : می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب ، آتش های جهنم را خاموش کنم . آن وقت ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد ؟

من

گاهی فکر می کنم  یک قبر برای این همه من کافی است؟

نخستین سرود ملی ایران

نام جاوید ای وطن صبح امید ای وطن 


چهره کن در آسمان همچو مهر جاودان
 

وطن ای هستی من شور و سرمستی من
 

چهره کن در آسمان همچو مهر جاودان
 

بشنو سوز سخنم که هم آواز تو منم 


همه ی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم 


بشنو سوز سخنم که نواگر این چمنم 


همه ی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم 


همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان
 

همه شاد و خوش و نغمه زنان ز صلابت ایران جوان
 

ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان

تنهایی

من ُ به تنهایی مشهور شدم